كشاكش ما با تجدد حدود صدوپنجاه سالي است كه آغاز شده و گويا به امر پايانناپذيري بدل شده است. بيآنكه دستاوردهاي اين كشاكش را بتوان پنهان كرد ... ولي هيچيك از اين حركات تهي از ضد خود نبوده و هر بار سنت از درون آن چنان با قدرت سر برآورده كه رسيدن به هدف را دشوار كرده است ... اكنون در آغاز هزارهي سوم به نظر ميرسد ما مقدار زيادي از راه را طي كردهايم و چارهاي هم جز آن نداريم كه بهرغم تمام اختلافات مسلكي در راه تأمين عناصر تجدد يكدله شويم وگرنه، نه تنها از كشورهاي پيشرفته كه از كشورهاي تازه به دوران رسيده نيز عقب خواهيم ماند و ناچار خواهيم شد به تاريخ چندهزارسالهي خود دل خوش كنيم و به زندگي در گذشته ادامه دهيم... . "ا?نجا جاي بحث دربارهي افت و خيزهاي تجدد در دورهي صدساله (اگر مبنا را انقلاب مشروطه بگيريم) يا صد و پنجاه-شصت سالهي گذشته (اگر مبنا را اقدامات عباسميرزا بگيريم) نيست. خوانندگان با خواندن اين مجموعه و در ضمن سؤال و جوابها درخواهند يافت كه راه تجدد چگونه طي شده و به كجا رسيده است... . "اين مجموعه، علاوه بر نگاه به تجدد ايران، گوشهي چشمي نيز به تجدد در افغانستان و تاجيكستان دارد؛ زيرا كه سرنوشتِ اين مجموعهي فارسيزبان را در پيوند با يكديگر ميبيند. ترديدي وجود ندارد كه تجدد ايران بر كشورهاي فارسيزبان ديگر تأثيرگذار بوده و همچنين پيشرفتهاي آنها ميتواند بر ما تأثير گوارايي بگذارد" (برگرفته از متن كتاب). سيروس علينژاد اين بحث را در كتاب گفتوگو با مترجمان (از همين نشر) دنبال ميكند .