دومین ویراست «جدال قدیم و جدید در الهیات و سیاسات» منتشر شد. این کتاب که دفتر نخست از نخستین بخشِ جلدِ پژوهشهای سید جواد طباطبایی دربارهی اندیشهی سیاسی جدید در اروپاست، اثری جدید و بازنویسی کامل ویراست نخست است. او «در نخستین دفتر، نخست شمهای دربارهی جدال متأخرین از اهل دیانت مسیحی با قدما و نظریهی سنت در الهیات مسیحی آورده و از آن پس نیز در فصلی مبانی اندیشهی دینی جنبش اصلاح دینی و پیامدهای آن» را بسط داده است.
در این دفتر، «به رغم طولانی بودن آن، تنها به مبانی الهی _ سیاسی اندیشهی سیاسی جدید و بهویژه به مفاهیم بنیادین آن همچون درآمدی بر تاریخ اندیشهی سیاسی اشاره شده است، اما خواننده نباید انتظار داشته باشد که توضیح کمابیش کاملی ازهمه مباحث آن را به گونهای که در تاریخهای فلسفه و الهیات آمده است، در آن بیاید. در این دفتر نخست به برخی از وجوه تاریخ اندیشهی سیاسی نیز اشاره نشده است، بلکه به جزئیاتی پرداخته شده که به سبب ظرافتهای آن در تاریخهای رایج اندیشهی سیاسی نیامده، اما از نظر تاریخ تجدد در ایران و پیوندهای سنت و تجدد دارای اهمیت است.»
دکتر طباطبایی پس از نوشتن یک مقدمه مفصل و حاوی نکات ارزشمند بر ویراست جدید، در نخستین فصل کتاب به اجمال به مفهوم سنت در اروپای مسیحی که مفهومی پیچیده و فراگیر است، میپردازد. او در این فصل که عنوان آن «تدوین مفهوم سنت در الهیات مسیحی» است، سنت (Tradition) را همان قاعدهی ایمان میداند در صورتی که قاعدهی ایمان به معنای حقیقتی باشد که از مرجعی صادر میشود که باید به آن باور داشت. و دیگر اینکه سنت را میتوان یکی از منابع وحی دانست، همچنانکه تعلیمات مصون ازخطای مرجعیت، منبعی است که در هر دورهای حقایق الهی از آن جاری میشود.
در فصل دوم تحت عنوان «مناقشهی متأخرین بر قدما دربارهی سنت» طباطبایی به این امر میپردازد که مفهوم سنت و نسبت قدما با متأخرین در آغاز سدهی سدهی شانزدهم تثبیت شده بود و اگرچه نقادی اصلاح دینی از آن دو اساسی بود، اما الهیات رسمی کلیسا در شورای ترندو، بار دیگر، بر صحت نظریهی رایج تأکید ورزید و آن را به عنوان اجماع کلیسای اهل سنت و جماعت عرضه کرد. اما با آغاز سدهی شانزدهم دگرگونیهای عمدهای در اندیشهی اروپایی صورت گرفت و این دگرگونی از برخی جهات چنان ژرف بود که برخی از تاریخنویسان، ماننند هانری هوزِرِ فرانسوی، این سده را خاستگاه راستین تجدد خواهنده و از «تجدد سدهی شانزدهم» سخن گفتهاند.
دکتر طباطبایی در فصل سوم که عنوان آن «اصلاح دینی و مناقشه بر سنت کلیسایی» در تلاش است تا در ادامهی آنچه در فصلهای پیشین دربارهی مفهوم سنت گفته است، اشارههایی دربارهی تلقی جدید از سنت ـ که با متألهین آغاز شد و به دنبال اصلاح دینی در دیگر قلمروهای اندیشه بسط پیدا کرد ـ بیاورد.
«دوران جدید و مبنای متأخرین»، «سیاست در محدودهی شریعت»، «اندیشهی سیاسی در منطقهی فراغ ایمان»، « اندیشهی سیاسی اصلاح دینی و مخالفان آن»، و «نظریهی سلطنت الهی و سلطنت مستقل» از دیگر فصلهای کتاب است که تغییرات گسترده شکل گرفته در این ویراست جدید، کتاب را تا حد زیادی با ویراست نخست آن متفاوت کرده است.