نیکسون در فصل اول از کتاب خود به موضوع تقابل دو ابر قدرت غرب و شرق میپردازد و به صراحت اعلام میکند که علت اصلی تقابل و دشمنی آمریکا با شوروی مباحث اقتصادی و یا نظامی نیست کما اینکه کشورهایی چون ژاپن نیز دارای قدرت اقتصادی بسیار بزرگ میباشند ولی آمریکا هیچگاه به آنها به عنوان یک دشمن صریح و قطعی نگاه نمیکند. نیکسون پس از تبیین ویژگیهایی که شوروی به عنوان یک ابر قدرت در اختیار دارد و همینطور تشریح نقاط ضعف آن در مقابل آمریکا، اینگونه استدلال میکند که شوروی علیرغم داشتن قدرت نظامی بالا، بازهم از آمریکا عقبتر است و در سایر حوزهها مانند اقتصاد نیز با فاصلهی زیادی از این کشور قرار دارد لذا در تشریح این عقبماندگی علت اصلی را شکاف اخلاقی و ایدئولوژی حاکم بر شوروی بیان میکند و هشدار میدهد که اگر آمریکا در عرصهی ایدئولوژیکی بر آرمانهای خود مقابل شوروی اصرار نورزد، علیرغم وجود برتریهای استراتژیکی بسیار نسبت به آن کشور، بازهم نابود خواهد شد.
«ما اگر قلمداد کنیم که شکاف اخلاقی دو ابرقدرت را از هم جدا نمیسازد ارزشها و مقاومتمان در برابر توسعهطلبی شوروی نابود خواهد شد.»
وی پس از تشریح وضعیت آمریکا در برابر شوروی و نشان دادن نقطهی تقابل اصلی و ماهوی بین دو کشور، استراتژی خود را برای مقابله با کمونیسم و ایدئولوژی خدا ناباوری اینگونه بیان میکند:
«ما باید راهی پیدا کنیم که با شورویها داخل فضایشان و در داخل خودِ شوروی رقابت کنیم. اگر ما خود را در لاک دفاعی قرار دهیم و ابتکار عمل را به دشمن واگذاریم، بازنده خواهیم بود.